پایان جهان دراساطیر
اشاره :
در باورهای اسطوره ای ، جهان به عنوان یک مخلوق که ساخته و پرداخته دست خدایان است ؛ آغازی دارد و انجامی . آغاز جهان ، آفرینش آن است که در اساطیر مختلف به شیوه هایی گوناگون شکل می گیرد . حوادث پایانی جهان مرگ این دنیاست ، و جهان مانند هر مخلوق دیگر ، پس از چند صباحی حیات ، ویران خواهد شد . اما در پس آن ویرانی شروعی دیگر نهفته است که چرخه حیات به صورت مطلوب تر دوباره به حرکت درخواهد آمد ، همانند انسان که روزی به وجود آمده و روزی می میرد و پس از مرگ دوباره زندگی خواهد کرد .
آنچه در پی خواهد آمد نگاهی است اجمالی به باور اساطیری اقوام و ملل مختلف جهان درباره پایان جهان .
از عالمی پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
گفت : چهار اصل
1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم.
2- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم.
3- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم.
4- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم.
اول دفتر به نام ایزد دانا | صانع پروردگار حی توانا | |
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم | صورت خوب آفرید و سیرت زیبا | |
از در بخشندگی و بنده نوازی | مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا | |
قسمت خود میخورند منعم و درویش | روزی خود میبرند پشه و عنقا | |
حاجت موری به علم غیب بداند | در بن چاهی به زیر صخره صما | |
جانور از نطفه میکند شکر از نی | برگتر از چوب خشک و چشمه ز خارا | |
شربت نوش آفرید از مگس نحل | نخل تناور کند ز دانه خرما | |
از همگان بینیاز و بر همه مشفق | از همه عالم نهان و بر همه پیدا | |
پرتو نور سرادقات جلالش | از عظمت ماورای فکرت دانا | |
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش | حمد و ثنا میکند که موی بر اعضا | |
هر که نداند سپاس نعمت امروز | حیف خورد بر نصیب رحمت فردا | |
بارخدایا مهیمنی و مدبر | وز همه عیبی مقدسی و مبرا | |
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن | با همه کروبیان عالم بالا | |
سعدی از آن جا که فهم اوست سخن گفت | ور نه کمال تو وهم کی رسد آن جا |